سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : امیر علوی زاده
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن
قالب شعر : مثنوی

کوفه همان شهری که مسلم کوچه گردش بود           کوفه همان شهری که تنها طوعه مردش بود

یک پـیـر زن تـنهـا پـنـاه نالـه‌هایم بود           خون دل و اشکِ بصر تنها غذایم بود


ایـنـهـا فـقـط آقـا بــیـا آقـا بــیـا کـردند           بیعت شکـستـند و مرا تنها رها کردند

شهـر ریـا و فـتـنـه و عـیـاش ها کوفه           پُر گـشته از ولگـردها کلاش ها کوفه

چیزی که من دیدم ریا و بی‌حیایی بود           ظاهر خـدایی بود باطن بی‌خدایی بود

گـفـتم بیا آقا سـفـیـرت را حلالـش کن           نعـم الامیری و اسیرت را حلالش کن

دیگر رسیده جان من بر لب پـشـیمانم           آقا به جان خـواهرت زینب پـشـیـمانم

آقا به جـان مـادرت جـان عـمـوی من           بـرگـشـتـنت گـشـتـه تـمام آرزوی من

برگرد تا روی سرِ خود سایبان داری           تا یک قمر دور و بر این کاروان داری

مـسـلم فـدای قامت اکـبـر شود برگرد           زود است آهوی حرم بی‌سر شود برگرد

اینجا کسی فکر تو و نیلوفرانت نیست           اینجا بجز شمشیر چیزی میزبانت نیست

بی‌سـر شـدن پـای تو آقـا آرزویـم بود           در لحظۀ آخر دو چشمت روبرویم بود

من از سـر دارالامـاره داد خواهم زد           تنها فـقـط اسم تو را فـریاد خواهم زد

تـقـدیـر مسلم تـشـنـگی بود و لب پاره           سـر بـر در دارالامــاره تـن به قـنـاره

نقد و بررسی

برگرد تا روی سرِت خود سایبان داری          تا یک قمر دور و بر این کاروان داری



ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.



دیدم که در شب لشگر اوباش ها مستند           حرف از سر عباس بود و شرط می‌بستند



حرف از گلوی اصغر و تیر و کمان هم بود           در پشت بامی سنگ در دست زنان هم بود



حرف ازطلا و درهم و سوغات زیور هست           خورجین برای بردن و آوردن سر هست



این مردها از غارت معجر نمی‌ترسند           از غارت خـلخـال از دختر نمی‌ترسند